سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امید جوان
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  امید صالحی نیا[30]
 

غمی هزاران ساله در سینه ام خفته ست اندیشه ها در هجوم تاریکی فرو رفته ست

    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 157518
کل یادداشتها ها : 268

   موسیقی

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
نوشته شده در تاریخ 89/10/9 ساعت 3:27 ع توسط امید صالحی نیا


پیر مردی تصمیم گرفت تا با پسر، عروس و نوه خود زندگی کند.

دستان پیرمرد می لرزید و چشمانش خوب نمی دید و به سختی می توانست راه برود.

هنگام خوردن شام، غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را برزمین انداخت و شکست.


پسر وعروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدر بزرگ کاری بکنیم، وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد.

آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قرار دادند و پدر بزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد.

بعد از اینکه یک بشقاب ازدست پدر بزرگ افتاد و شکست، دیگر مجبور بود غذایش را در کاسه چوبی بخورد.

هر وقت هم خانواده او را سرزنش میکردند، پدر بزرگ فقط اشک میریخت و هیچ نمیگفت.

یک روزعصر، قبل از شام، پدر متوجه پسر چهارساله خود شد که داشت با چند ته چوب بازی میکرد.

پدر رو به او کرد و گفت: پسرم، داری چی درست میکنی؟

پسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید، در آنها غذا بخورید! و تبسمی کرد و به کارش ادامه داد.

از آن روز به بعد همه خانواده باهم سر یک میز غذا میخوردند.



  



نوشته شده در تاریخ 89/10/7 ساعت 5:6 ع توسط امید صالحی نیا


زیباترین قلب
روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد.

جمعیت زیاد جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشه‌ای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده‌اند. مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت.

ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت که قلب تو به زیبایی قلب من نیست. مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام می‌تپید اما پر از زخم بود. قسمت‌هایی از قلب او برداشته شده و تکه‌هایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نکرده بودند برای همین  گوشه‌هایی دندانه دندانه درآن دیده می‌شد. در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه‌ای آن را پرنکرده بود، مردم که به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود می‌گفتند که چطور او ادعا می‌کند که زیباترین قلب را دارد؟

مرد جوان به پیر مرد اشاره کرد و گفت تو حتماً شوخی می‌کنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه کن؛ قلب تو فقط مشتی رخم و بریدگی و خراش است .

پیر مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر می‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمی‌کنم. هر زخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده‌ام،  من بخشی از قلبم را جدا کرده‌ام و به او بخشیده‌ام. گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکه‌ی بخشیده شده قرار داده‌ام؛ اما چون این دو عین هم نبوده‌اند گوشه‌هایی دندانه دندانه در قلبم وجود دارد که برایم عزیزند؛ چرا که یاد‌آور عشق میان دو انسان هستند. بعضی وقتها  بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده‌ام اما آنها چیزی از قلبشان را به من نداده‌اند، اینها همین شیارهای عمیق هستند. گرچه دردآور هستند اما یاد‌آور عشقی هستند که داشته‌ام. امیدوارم که آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعه‌ای که من در انتظارش بوده‌ام پرکنند، پس حالا می‌بینی که زیبایی واقعی چیست؟

مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی که اشک از گونه‌هایش سرازیر می‌شد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم کرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشه‌ای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت .

مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ دیگر سالم نبود، اما از همیشه زیباتر بود زیرا که عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ کرده بود...
نظر بده.!



  



نوشته شده در تاریخ 89/10/7 ساعت 5:1 ع توسط امید صالحی نیا


یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟


من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم


ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت

پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون


عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه که نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم

نظره تو چیه؟



  



نوشته شده در تاریخ 89/10/6 ساعت 7:48 ع توسط امید صالحی نیا



مرد نابینا
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او نوشته شده بود: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم.



  



نوشته شده در تاریخ 89/10/6 ساعت 7:44 ع توسط امید صالحی نیا


فقط عاشقا بخونن....

ادامه مطلب...


  



نوشته شده در تاریخ 89/10/6 ساعت 4:43 ع توسط امید صالحی نیا


می دونید تفاوت فرهنگ ما ایرانیها با اروپاییها چیه؟
در اروپا اگر بچه یک خانواده در یک مهمانی گلدان 1500 دلاری صاحبخانه را بشکند ؛ صاحبخانه خیلی راحت 1500 دلار را از مهمان بیچاره می گیرد ولی اگر در ایران این اتفاق بیافتاد صاحب خانه باید 1500 دلار به مهمان بدهد تا بچه را از شکستن بقیه ی گلدانها منصرف کند ...

در ایران اگر کسی کادو ندهد خسیس است ؛

اگر کسی کادو ارزان بدهد خسیس است ؛

اگر کسی کادو کوچک بدهد خسیس است ؛

اگر کسی کادو بزرگ بدهد می خواهد پز بدهد ؛

اگر کسی کادو گران بدهد ولخرج است ...

اما در اروپا مهم نیست کسی کادو بدهد یا ندهد ...

دراتوبوسهای ایران اگر کسی کتاب بخواند ؛ بچه مثبت است ...

اگر کسی آهنگ گوش کند بچه منفی است ...

اگر کسی با تسبیح بازی کند ؛ بسیجی است ...

اگر کسی سیگار بکشد ؛ خلافکار است ...

اما دراتوبوسهای اروپا کسی به کسی دقت نمی کند ...

در اروپا اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی مهمان را از خانه بیرون می کند

اما در ایران اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی از خانه بیرون می رود

در ایران اگر پسری به دختری فکر کند ؛ عیب است ...

اگر دختری به پسری فکر کند ؛ عیب است ...

اما در اروپا اصلاً فکر نمی کنند ...



  



نوشته شده در تاریخ 89/10/6 ساعت 4:36 ع توسط امید صالحی نیا


مشکلات فرهنگی ما ایرانیان

 یکی ازمهم ترین این مشکلات، عدم تبلور بلوغ احساسی در ایرانیان در سنین جوانی می باشد. این بدین معنی می باشد که در حالی که اکثر ایرانیان بلوغ جنسی و بلوغ نسبی عقلی را تا زیر سن بیست سالگی تجربه می کنند، یا به بلوغ احساسی نمی رسند یا به این بلوغ بسیار دیرمی رسند. بلوغ عاطفی به این معناست که فرد به حدی از پختگی احساسی می رسد که راه حلهای پیچیده تری برایِِِ مشکلات روزمره عاطفی خود پیدا می کند و از احساس خود به صورت پیچیده تری برای حل این مشکلات استفاده می کند و توانایی کنترل نوسانات شدید آن را دارد. پیچیدگی رفتار به طورمعمول باعث کاهش خشونت در زندگی می شود که خشونت معمولاً جزو راحت ترین راه حلهاست.  دلیل اصلی چنین اتفاقی را باید در نحوه زندگی ایرانیان و مقایسه آن با زندگی جوانان در جوامع مدرن جستجو کرد.

 اکثریت جوانان در جامعه مدرن بعد از رسیدن به بلوغ نسبی فکری سعی بر گرفتن مسئولیتهای اجتماعی می کنند که چنین چیزی را جامعه و خانواده به شدت از آنان می طلبد. جوان امروزی جامعه مدرن به طور معمول پس از رسیدن به سن هجده، نوزده سعی می کند که از لحاظ اقتصادی و اجتماعی زندگی مستقلی را از سر بگیرد. این بدین معناست که جوان سعی می کند حداقل در مقاطعی از سال، خود پول خود را در بیاورد و از لحاظ اقتصادی مستقل باشد. برای رسیدن به چنین هدفی از انجام هیچ کارمجازی ابایی ندارد که کار نکردن در فرهنگ مدرن عار است. کار کردن در محیطهای بیرون که به طور معمول در کشورهای مدرن ضوابط سخت تری نسبت به ایران دارند، خود عاملی است در ایجاد پختگی احساسی در جوانان. در کنار این، جوانان از همان اوایل زندگی مستقل اجتماعی، روابط شبهه پایدار و در نوسان با جنس مخالف را  تجربه می کنند که خود این کش و قوس های شدید عاطفی عاملی مهم در ایجاد بلوغ عاطفیست. هر شکست عاطفی خود باعث می شود که فرد تلاش بیشتری در کنترل احساسات خود کند وشکنندگی روحی خود را تضعیف، و سنجیده تر از احساسات خود استفاده کند. در حقیقت جوانان ایرانی دیر و یا شاید ناگهانی به پیچدگیهای زندگی بر می خورند و زمانی به آن برمی خورند که توانایی هضم خوب آن را ندارند. به قول فروید تمدن با خویشتن داری شکل می گیرد و اگر قرار بود انسان هر لحظه به فکر رفع آنی نیازهای جسمی و روحی خود باشد، قادر به خلق روش های پیچیده تر و ایجاد تمدن نبود ودر حقیقت انسان با به تاخیر انداختن و یا کنترل نیازهای عاطفی خود راه حل های بهتر و پیچیده تری را می تواند پیدا کند



  



نوشته شده در تاریخ 89/10/6 ساعت 2:21 ع توسط امید صالحی نیا


عمده ضعف‌های فرهنگی ایرانیان چیست ؟
کدام یک از خصائص جامعه ایرانی زننده و باعث سرافکندگی است ؟
 
 
 
هر جامعه دارای ویژگیهای مثبت و منفی در مجموعه رفتارهای اجتماعی و باورهای ملی و قومی خود است .ایرانیان هم از این قاعده مستثنی نیستند .تا کنون رسم بر تعریف و تمجید و برجسته نمودن ویژگیهای مثبت ایرانیان بوده و هست که بجای خود مفید است ولی شناخت ضعفها و کاستی‌های فرهنگی جامعه کمک میکند تا نسبت به رفع آن بکوشیم.
 

 



  



نوشته شده در تاریخ 89/10/6 ساعت 2:18 ع توسط امید صالحی نیا


میان دو کس آتش افروختن                  نه عقل است و خود در میان سوختن



تعجب نکنید ، تیتر را درست خوانده اید ، چراکه واقعا 13 قانون برای « دعوا کردن» وجود دارد که باید در هر رابطه ای آن ها را رعایت کرد. برای اینکه موضوع برایتان روشن تر شود ، تا انتهای مطلب با ما همراه باشید:

1) پیش از هر حرکتی، مشکل به وجود آمده را کاملا روشن کنید.

2) فقط بر روی همان مشکل تمرکز کنید.

از عبارات تحریک کننده که مبالغه آمیز و تعمیم دهنده آن مشکل هستند ، اصلا استفاده نکنید.


3) سعی کنید با هم ارتباط فیزیکی ملایمی را برقرار کنید . زبان بدن تان را کنترل کنید که عمیق ترین حرف ها را می زند.

4) از طعنه زدن به یکدیگر خودداری کنید.

5) از جملاتی که در آن ها « تو » وجود دارد ، خودداری کنید. (منظور استفاده نکردن از کلمات توهین آمیز است)

6) از بکار بردن عبارات تحریک کننده که مبالغه آمیز و تعمیم دهنده آن مشکل هستند ، اصلا استفاده نکنید.


7) پیش از اینکه به ادامه بحث بپردازید ، باید هرگونه احساس ناراحتی و کینه را در طرف مقابل از بین ببرید.

8) بر روی اشتباهات گذشته فرد مقابل دست نگذارید و آنها را بازگو نکنید.

9) از خودتان عکس العمل های تند نشان ندهید و از عباراتی نظیر « من دیگه نمی تونم ادامه بدهم » و یا « تو داری منو به کشتن میدی» استفاده نکنید.

10) در مقابل او از استراتژی سکوت استفاده نکنید.

11) بحث و مشاجرات خود را در یک مکان کاملا خصوصی انجام دهید.

پیش از اینکه به ادامه بحث بپردازید ، باید هرگونه احساس ناراحتی و کینه را در طرف مقابل از بین ببرید.
12) برداشت شخصی خود از گفته های طرف مقابل را حتما برای خودتان یک مرتبه دیگر تکرار کنید.


13) برای طرف مقابل تان ارزش و احترام قائل باشید.




  



نوشته شده در تاریخ 89/10/6 ساعت 1:9 ع توسط امید صالحی نیا


انگشت اشاره‌اش‌ را فشار داد روی‌ دکمه سیاه‌رنگ‌ روی‌ دستگیره‌. شیشه سمت‌ راست‌ ماشین‌ که‌ تا نیمه‌ پایین‌ رفت‌، انگشتش‌ را برداشت‌. سرش‌ را برد طرف‌ شیشه‌. به‌ مردی‌ که‌ نشسته‌ بود پشت ‌فرمان‌ بی‌ ام‌ وی‌ انگوری‌رنگ‌، گفت‌: «شما دارین‌ می‌رین‌؟»


مرد نگاهش‌ کرد. گفت‌: «تازه‌ اومده‌یم‌.»

 

ادامه مطلب...


  




  پیام رسان 

+ همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد

+ هر چیزی را پایانی است. و زمستان را، حتی اگر تمام شب هایش یلدا باشد!!!

+ مرا ترس از شب غمگین تنهائیست... که در آن... سوسوی صدها ستاره میدرخشد در کنار ماه ولی حتی یکی از این همه کوکب... برای بخت غمگین دل من نیست!!

+ بگذار سرنوشت هر راهی را که می خواهد برود , ما راهمان جداست این ابرها تامی توانند ببارند ما چترمان خداست.

+ تا حالا دل کسی رو شکستی ؟ خودمو می بینم خودمو می شنفم تا هستم جهان ارثیه بابامه. سلاماش و همه عشقاش و همه ی درداش، تنهائیاش وقتی هم نبودم مال شما. اگه دوست داری با من ببین، یا بذار باهات ببینم با من بگو یا بذار باهات بگم سلامامونو، عشقامونو، دردامونو، تنهائیامونو ها؟

+ ایا واقعا سال 2012 اخر دنیاست؟

+ این ماشین احمدی نژاد که برای مزایده گذاشته



+ شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق. .رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد

+ باور به نور و روشنایی است ، که شام تیره ،از دل شب یلدا جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد یلدایتان مبارک




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ